تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»

ساخت وبلاگ
امروز با کمک پسرها خونه را برق انداختم طوریکه خودم کیف میکنم وقتی وارد خونه میشمالبته یک مقدار کار مونده که اونم تو این روزهای آخر تعطیلات انجام میدم ..این روزها زیاد قشنگ نمی گذرهولی قطعا تموم میشه و بالاخره روشنی و نورم قسمت ما میشه *****اصولا پدرها گاهی که عصبانی میشن بی بهونه سر بچه ها خالی می کنند حتی لج مادر خونه رو هم سر بچه خالی می کنند اینجا بر عکسه لج بچه ها را هم سر من خالی میکنه ♥ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 2:42 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1402 ساعت: 20:12

باید آدم طرفش را بلد باشه وگرنه دنیا قربون صدقه رفتن های تو خالی محبت بینابین را زیاد نمیکنهبیخود نیست قدیمی ها میگن هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشینددلم می خواست کسی باشد که مرا بلد باشد . بلد بودن مهم تر از عاشق بودن یا حتی دوست داشتن است....کسی که تو را بلد باشد با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید...می داند کی سکوت کند کی دزدکی نگاهت کند...کی سرت داد بزند و کی در اوج عصبانیت محکم در آغوشت بگیرد ....کاش کسی باشد که مرا بلد باشد♥ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:51 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1402 ساعت: 20:12

دیروز اکثر عزاداران عذرخواهی کردند و گفتند فردا نمیتونیم بیایم.مامان خیلی ناراحت بودولی خب دیگه حضور که زوری نمیشهبا این وجود برای پذیرایی تدارک همون ۶۰ نفر دیروز را دیداما بعد از شروع دیدیم بیشتر از ۸۰ نفر اومدند که شاید فقط ۲۰ نفر از جمعیت دیروز بودنددوباره زنگ زدم بابا برای ۲۰ نفر دیگه پذیرایی تهیه کرد و آوردخدا را شکر امروزم خوب بودروضه حضرت سیدالشهدا و حضرت علی اکبر خونده شد*****نمیدونم چرا هر چی خسته تر میشم کم خواب تر میشمبا وجود اینکه دارم از بی خوابی میمیرم ولی نمیتونم بخوابم*****امروز به مامور کلانتری پریدم خیلی حرفها زدم ولی مهمش این بود تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 46 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 14:50

از اولین روز به مامان گفتم یک روز را من بانی میشمو دلم میخواد اون روز از حضرت امام سجاد خونده بشه درست ِامام سجاد تو کربلا بیمار بودند ولی همین بیماری باعث شد بیشتر از سایرین اذیت بشناز یک طرف داغ عزیزترین عزیزاشون، از طرفی کتک خوردن و آزار نوامیسشون و نهایتا اسارت و سختی های اون و رسوایی یزید کم نبود خدا را شکر امروزم عالی بودشلوغتر از هر روز هر چی خسته تر میشم بهم بیشتر مزه میده واقعا حس کسی را دارم که اربابش بهش توجه کرده و کار مهمی بهش سپردهالتماس دعا، حاجت هاتون روا تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 48 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 14:50

استرس فردا را دارم تنهایی هیچ وقت نرفته بودم دادگاه...

از طرفی کلی هم کار دارم که باید انجام بشه

و دیگه اینکه این هفته آخرین هفته تعطیلات...

امروز حسین و پسرها رفتن سرانزا

دیگه هیچ حسی به اونجا ندارم

امروز صبح اتفاق بدی افتاد منتظرم ببینم آخرش چی میشه

نوشته شده در شنبه بیست و یکم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 2:9 توسط اف.شین :

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 46 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 14:50

همزمان دارم چند تا رمان را با هم میخونمغرور و تعصب، فیه مافیه، دونت مونت کریستو، پیام از دانیل استیل، دختری که ماه می نوشد و یک رمان هم داخل گوشی دانلود کردم به اسم صدای بی صدا با اینکه نوشتار ضعیفی داره ولی خب خودم به سبکی که دوست دارم میخونم(همراه با ویرایش ذهنی) تازه دو تا رمان نیمه تمام از قبل هم دارم که شدیدا مشتاقم تمام کنمچون کتاب هستند و امکانش نیست همه جا ببرم نیمه تموم موندن پ ن: جوری تو کتابهام غرق شدم که هیچ کسی نمیتونه من رو ازشون جدا کنه حتی غریق نجات های زندگیم♥ نوشته شده در جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ ساعت 0:47 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:45

اینجا تو شهر ما یک قاضی اجرا هست تمام پرونده ها را طی خصومت شخصی بررسی میکنهنه اینکه حرف ما باشه بالای ده نفر ازش شاکی هستندو جالب‌تر مراحل شکایت از این قاضیِمیری پیش مدیر کل دادگستری استان و ازش شکایت میکنه با دلیل و ادله محکممیگه دقیقا حق با شماستچشم بعدش شما را ارجاع میده به رئیس همون دادگستری که قاضی داخلش هست یعنی مدیر اون قاضی اجراایشون به علت همکاری مستقیم با اون قاضی علنا حق را به شما نمیده و با یک سری خزعبلات میگه بررسی میکنمآخرش و قشنگ ترین قسمت بررسی این شکایت این میشه شما ارجاع داده میشی به همون قاضی تا مشکلت حل شهو نتیجه اگه تا حالا امید به موفقیت داشتی تاکید می‌کنم فقط امید، باور نه.. دیگه همون امید هم نداریآقای رئیسی اگه به هر دلیلی شما یا دوستاتون این پست را دیدید یک کمی به فکر مردم باشید که واقعا با این خصومت ها داره زندگیشون نابود میشه#دادگستری#سمنان#ظلم#قاضی_اجرا♥ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 22:12 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:45

دلم هوس نوشتن کرده بود ...

دو صفحه ای نوشتم ولی خب آخرش پاک کردم ...

و بسنده کردم به همین دو سه خط

روزگارتون خوش

نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:50 توسط اف.شین :

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:45